سه تمدنی که در طول زمان با ایران رفت و آمد داشته اند عبارتند از: تمدن بین النهرین،تمدن یهود و تمدن هند
1) تمدن بین النهرین: در جدار دو رود دجله
و فرات شکل گرفت. اقوامی که بر بین النهرین حکومت کردند و در آنجا میزیستهاند
سومری ها، آکادی ها، بابلیها و آشوریها
بودند. اروپاییها در قرن ۱۸ برای اینکه تصدیق بیابند که کتاب مقدسشان حقایق تاریخی را بازگو میکند، به بین النهرین سفر کردند و اولین باستان شناسان آن زمان بودند. یکی از آنها سِر
آستِن هِنری لِرد بود که به کمک دولت انگلیس به شهر نینوا رفت و آنجا را حفاری
کرده و آنچه که در کتاب مقدس درباره نینوا و تمدن آشوری بیان شده بود را به رسم
کشید بعد از این تعداد بیشتری اروپایی به بین النهرین رفتند و با قدیمی ترین تمدن
جهان یعنی تمدن سومری روبرو شدند.
سومریها: سومری ها در جوار رود دجله و فرات میزیستند.
آنها در شهرهایی به نام لاگش و اوما و نیپور و اور و اوروک و کیش زندگی میکردند
که هرکدام مستقل و دارای نظم بودند. هر کدام صدها هزار جمعیت و خدای خودش را داشت.
در شهر اروک معبد مهمی وجود داشت و در آنجا مذهب نقش مهمی را داشت. در دیگر شهرهای
سومری خدایانی چون اینانا و ایشتر یا همان الهه عشق وجود داشت. آنها خانه های
بلندی با نام زیگورات داشتند که بر این عقیده بودند که در بالای این خانهها خدا
می نشیند. از دیگر خدایان مهم بین النهرین اَبزو یا خدای آب یا خدای قضاوت بود. بر
همین اساس آنها افرادی را که دچار خطایی میشدند را در آب می انداختند که اگر آن
فرد از آب جان سالم به در می برد و زنده می ماند می گفتند که ابزو یا خدای آب از
او گذشته است و اگر می مرد آنها میگفتند که ابزو انتقام خودش را از او گرفته است.
بین خدایان آنها از همه مهمتر ماردوک بود که خدای خدایان بود. پادشاه آنها در آن
زمان لوگال بود که ماردوک را می پرستید و همه کار میکرد تا ماردوک از او راضی
باشد.
به غیر از سومریان تمدن آکاد دیگر تمدن مهم بین النهرین میباشد.
آکاد-آکادی ها: آنها مدتی بر بین النهرین حکومت میکردند. این پادشاه
آکاد بود که برای اولین بار لقب شاه چهار گوشه جهان را گرفت؛ دلیل گرفتن این لقب آن
بود که آکادیان اولین مردم بین النهرین بودند که تمام بین النهرین را متفق کرده و
آن را در دست داشتند. پادشاه مهم آکادی ها سارگون نام داشت که همان
شاه چهار گوشه جهان لقبش بود. آکادی ها مردمی سامی زبان بودند که از شمال بین
النهرین آمده بودند.
بابلیان: بعد از آکادی ها بابلیان بین النهرین را تحت سلطه خود میگیرند.
آنها در مدتی بر تمام بین النهرین حکومت میکردند و مثل آکادی ها مردم سامی زبان
بودند. در آن زمان بابل ثقل زمین بود و در واقع از لحاظ فرهنگی و اجتماعی هیچ جایی
در جهان نمی توانست با بابل همتایی کند و البته آنها خودشان هم این را میدانستند.
بابلیان بودند که اولین نقشه ی جهان را ترسیم کردند و بابل را در وسط این نقشه جای
دادند و به دقت درباره جغرافیایی شهر خود و تمدن شان صحبت کردند؛ حتی کتابخانه های
مهم باستانی را بابلیان برای اولین بار دایر کردند و کتابهایشان به خط میخی بود.
یکی از بازمانده های مهم نوشتاری بابل کد هامورابی است.
هامورابی پادشاهی است که یکی از اولین قوانین کامل جهان را تدوین کرد. قانون این است که هر شخصی در بابل مسئول کار خود و کارکرد خود می باشد.
آشوریان: آشوریان بعد از بابلیان بر بین النهرین
حکومت کردند. آنها از شهر مهم نینوا که پایتخت آشوری ها بود بر تمام بین النهرین و
برای اولین بار بر فلات ایران و خاورمیانه حکمفرمایی کردند. آشوریان در دنیای
باستان زبانزد همه بودند. آنها مجهز ترین ارتش های دنیا را داشتند به گونهای که در
کتابخانههایشان کتابهایی درباره تاکتیک جنگی داشتند. اولین موزه را در زمان
آشوریها داریم و اولین باغ وحش جهان کارکرد آشوریها می باشد. همچنین آشوری ها به
برگزاری جشن های زیاد و خوب معروف بودند. یکی از جشن های مهم آنها جشنی با نام
کالاه در شهر کالاه بوده که پادشاه آشوری مهمانی ای برای ده روز در این شهر ترتیب
داد. در واقع آشوریان فراتر از بین النهرین حکومت کردند. آنها به فلات ایران هم
رفتند و آنها را زیر کنترل خود قرار دادند و حتی پادشاهی اسرائیل را نیز زیر دست
خود گرفتند و پادشاه اسرائیل جیهو را گرفتند و به پادشاهی اسرائیل پایان دادند.
بعد از آشوریان دوباره بابلیان بر بین النهرین حکومت کردند. پادشاهان معروف این
دوره نیاکه مره و نبونید بودند که در زمان آنها پادشاهی یهود به پایان رسید و
اقوام یهود به بین النهرین سکنی داده شدند و معبد مهم یهودیان از بین رفت. این
اقوام و پادشاهی ها هرکدام با ایرانیها در تماس بودند. آنچه تمدن بین النهرین را
درخشان می کند این است که اولین تمدنیست که سیستم نوشتاری را ابداع کرده است. این
سیستم نوشتاری توسط خط میخی بر الواح گلی به وجود آمد. در واقع همزمان با فلات
ایران این سیستم نوشتاری به وجود آمده. در ایران ایلامی ها این سیستم را ابداع
کردند. این سیستم نوشتاری سومریان توانست کتابهایی ایجاد کند.
نمونه اش داستان گیلگَمِش است که قدمت آن به ۲۰۰۰ تا ۲۱۵۰ سال قبل از میلاد مسیح میرسد. این داستان اولین و قدیمی ترین رمان
جهان میباشد که راجع به نامیرایی و آرزوی انسان و جوان ماندن می باشد. در زمان
سومریان مدرسههایی وجود داشته که بچهها به آنجا رفته و آموزشهایی به آنها داده
می شده. حتی مشق شب های آنها موجود است که در آنها از داستان گیلگمش نوشته بودند. در
واقع ما اولین کتب تاریخی را هم در بین النهرین داشتیم . این بین النهرینیآن بودند
که تاریخ خود را حدود چهار هزار سال پیش از سیل و طوفان نوح آغاز کردند. آنها
همچنین کتابهایی درباره ستاره شناسی، نگه داشتن زمان و درباره آینده داشتند. همچنین لغت نامه های دو زبانه به همراه متون پزشکی را هم داشتند. در واقع اولین
متون پزشکی در بین النهرین نوشته شده است. ایرانی ها کلمه های آشپزی زیادی را از
بین النهرین گرفتند مثل کلمه تنور که از زبان آکادی تی نیرو می باشد.
۲) تمدن هند: در جوار رود سند شکل گرفت. در جوار رود
سند شهرهایی شکل گرفتند که مهمترین شان مُهَنجودارو و هارابا بودند. جمعیت بومی این
شهرها را دراویدی می نامیدند. در واقع دراویدی ها مردم بومی هند باستان بودند. ساختار این شهرها قابل توجه است ، ما در این شهرها خیابانهای مستقیم حمام و
دیوارهای بلند را داریم حتی در این شهرها سیستم لولهکشی وجود داشته که از بیماری
می کاسته. آنها سیستم نوشتاری هم داشتند اما متاسفانه هنوز کسی موفق نشده است که رمز
و راز این خط را بیابد.
مهمترین عقیده و ایده هندوان در آن زمان عدم خشونت بوده. حدود ۳۵۰۰ سال پیش، آریایی ها به هند کوچ میکنند و سکان حکومت را در دست می
گیرند. در واقع باورهایی که مردم هند در این زمان (زمان حال) دارند برگرفته از
باورهای آریاییها در آن زمان می باشد؛ مخصوصا آنهایی که به آیین بودایی و هندو
گرایش دارند. قدیمیترین سند مذهبی هندو ها " ریگ وِدا "نام دارد که متشکل از چندین
شعر مذهبی است. در هند و در زمان حکومت آریاییها در آنجا ۴ طبقه وجود داشته که با توجه به همین اشعار "ودا" قابل برداشت است.
طبقه کشاورز، طبقه جنگاوران، طبقه کاهنان و طبقه مردمی که جدا بودند؛
در واقع تمدن هند متشکل از اقوامی است که در شرق فلات ایران میزیستند. هندوها
چندین خدا داشتند. ایندرا خدای خدایان برای آنها بود مثل ماردوک برای سومریها.
۳) تمدن یهود: در غرب فلات ایران با حدود چهار هزار سال پیش شکل گرفت. یهودیان به صورت
اقوامی بین مصر و بین النهرین در حرکت بودند. قدیمیترین رفرنس در یهود و از شهر
اور می آید که یکی از شهرهای مهم سومری ها بود که ابراهیم در آن میزیست. یهودیان
در قرن ۱۶ قبل میلاد به مصر رفته و به اسارت در می
آیند اینجاست که موسی ملت یهود را از مصر میبرد و به فلسطین می رساند. در قرن ۱۱ قبل میلاد ما با چند پادشاهی یهود روبرو میشویم با پادشاهانی چون
سال، داوود و سلیمان که پادشاهی اسرائیل را بنا می کنند و در طول زمان ۲ پادشاهی اسرائیل در شمال و با پایتخت ساماریا، جودا در جنوب با
پایتخت اورشلیم ، بنا میشود. مذهب یهود یکتاپرستی بود ؛ در واقع اولین ملت با باور یک خدایی یهودیان بودند. پادشاهی
اسرائیل توسط آشوریان از هم پاشید و پادشاهی جودا توسط بابلیان. معبد مهمشان نابود
شد و آنها را به بابل بردند. ایرانیان ناجی آنها شدند و با هم به صورت تنگاتنگ میزیستند
و داد و ستد میکردند.
و اما تمدن ایران باستان
تمدن ایران از مادها آغاز میشود که اولین اقوامی بودند که در فلات
ایران سکنی گزیدند.
مادها از گروهی جنگجو تبدیل به امپراتوری بسیار مقتدری شدند. امپراتوری ماد ها
شامل حکومت چهار پادشاه می باشد. چهار پادشاه ماد عبارتند از:
۱-دیاکو ۲-فَرَوَرتیش ۳-هُوَخ شَتَره ۴-اَستیاگ
۱-دیاکو: به گفته هرودوت تاریخ دان معروف یونان، دیاکو اقوام ماد ها را
با هم متحد کرد و امپراتوری قدرتمندی را به وجود آورد، اما در این زمان پادشاهی
آشور قدرت بسیار داشت و به همین علت ایران سر احترام به آشوریان فرود می آورد و
حتی برایشان برده میفرستاد.
۲-فرورتیش: در سال ۶۴۷ قبل میلاد اقوام پارسی را تحت کنترل خود گرفت و امپراتوری قدرتمندی
را به وجود آورد. او فرزند دیاکو است.
۳-هوخ شتره: او اقوام ایرانی و بین النهرین را با هم متحد کرد و باعث
فروپاشی حکومت آشوریها شد، به این گونه که به نینوا پایتخت پر عظمت آشوری ها رفت و
آن را منهدم کرد. از آن زمان مادها شاهنشاهی به وجود آوردند و آنها هم فلات ایران
را داشتند و هم آسیای صغیر در دستان آنها بود. در واقع این مادها هستند که بین
اقوام ایرانی برای اولین بار لقب شاهنشاه را اتخاذ میکنند. کلمه پردیس و باغ های
ایرانیان از زمان ماد می آید. در واقع در زمان هوخ شتره، پادشاهی ای که در ایران
بود فراتر از فلات ایران را در بر میگرفت. مرزهای مادها کوه بیکنی در شرق و
کرمانشاه در غرب بود. پایتخت شاهنشاهی ماد ها اِکباتانا بود که اکنون کنار شهر
همدان می باشد. خانههای مادها در شمال فلات ایران بود.
۴-استیاگ: او آخرین پادشاه ماد بود و در سالهای ۵۵۰ تا ۵۸۵ قبل از میلاد به فلات ایران و آسیای صغیر حکم و فرمانی میکرد. نوه اش کوروش کبیر
است که پادشاهی مهم ماد را به پایان میرساند. مادها به خود آریا
زَنتوی میگفتند یعنی نژاد آریایی. باستان شناسی در تپه نوشجان آتشکده ای مییابد
که متعلق به دوره مادها میباشد و نشان میدهد که آنها مذهبشان مزدِیَسنا
یا زرتشت بوده. یکی از اقوام ایرانی مجدا یا مجیان بوده که کاهنان زرتشتی بوده اند
و اهورامزدا را میپرستیدند.
برای پی بردن به جهانبینی ایرانی باید به قدیمیترین سند بازمانده
از آنها یعنی اوستا سری بزنیم.
اوستا مجموعه سروده هایی است به زبان اوستایی که در هزاره دوم قبل از
میلاد و تا هزاره اول قبل از میلاد سروده شدهاند. جغرافیای تاریخی زبان اوستایی
از دریای آرال در خوارزم تا رود هیرمند در افغانستان و گرگان در شرق دریای خزر و
به احتمال زیاد تا ری امروزی یعنی تهران می رسد.
اوستا مجموعه سرودهایی است درباره تشریفات مذهبی و داستانها اندرزها
و قوانینی که ایرانیان باستان از آنها پیروی می کردند. آنچه برای ما اهمیت
دارد این داستان ها و اسطوره هایی است که در آنجا گنجانده شده. این داستانها به
فرم شفاهی و فرمولی نسل به نسل گشته و به ما رسیده است. باید ذکر کرد که قسمتهایی
از اوستا از زمان زندگی اَشوزرتشت (که پیامبر ایران باستان بود که مزدیسنا
را بنیان گذاشت و سراینده گاتاها کهن ترین بخش اوستا است) نیز قدیمی تر است برای
همین لازم است تا تمام آن مطالعه شود تا این جهانبینی ایرانی مشخص شود. زبان
اوستایی همانندی بسیار زیادی به زبان هندی باستان یعنی سانسکریت دارد. مجموعه این
دو زبان را زبان هند و ایرانی مینامیم که به اقوامی تعلق دارد که در ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح کنار هم می زیستند.
اوستا به دو قسمت تقسیم شده است. اوستای قدیمی و اوستای جدید. اوستای
قدیم قسمتی از اوستا است که همانند بسیاری با ریگ وِداها یعنی قدیمیترین سرودههای
سانسکریت دارد. اما اوستای جدید از لحاظ زبانی با
کتیبههای فارسی باستان شباهت بسیار دارد. آنچه اهمیت دارد این است که این اوستای
جدید است که باورهای قدیمی تر ایران را بازگو میکند. خود اوستا از چند قسمت تشکیل
شده. قسمت اول اوستا، یَسنا ها می باشند که درباره مراسم پرستش می باشد همچنین در
میان یسنا ها سروده ای به ایزد مهم ایرانی یعنی هُم یاهاما اختصاص پیدا کرده اما
در کنار یسنا ها فصل مهمِ دیگرِ اوستا، یَشت ها می باشد که سروده هاییست برای
ایزدان ایران باستان.
تعداد این ایزدان به ۲۱ می رسد و برای همین هم اکنون ۲۱ یشت در دست داریم. نام این یشت ها با اهورمزدیشت یا یشتی برای خدای
بزرگ دین مزدیسنان آغاز میشود و بعد با امشاسپندان و همچنین مهر و سروش و رشت و
دیگر ایزدان مهم ایران باستان ادامه پیدا میکند. قسمت دیگر اوستا خرده اوستا نام
دارد که سروده های متفرقه ایست برای تشریفات دینی و همچنین برای ایزدانی همچون
مهر، ماه، آناهیتا و دیگر موجودات مهم ایرانی. قسمت آخر اوستا وندیداد یا ویدوداد
نام دارد که در حقیقت قوانین ضد دیوان می باشد اما در لابلای این قوانین ما داستانها
و جغرافیای باستانی ایران را نیز می توانیم بیابیم.
همچنین داستان اولین پادشاه ایرانیان یعنی جمشید در وندیداد است که
به تصویر کشیده میشود. این داستانی است که جمشید دیوار یا غاری می سازد تا مردم را
از سیلی که قرار است بیاید محفوظ نگه دارد. همچنین فصل ۱۹ وندیداد درباره جن گیری و غلبه بر اهریمن میباشد و فصل ۲۰ و ۲۱ درباره طریقه ی بهبود جهان صحبت شده. همچنین به غیر از این فصلها ما هادخت نَسَک
را در دست داریم که درباره عاقبت روح انسان سخن می گوید. به غیر از هادخت نسک متون
هربادستان و نیرنگستان نیز در دست اند که متونی اند برای تعلیم و تربیت موبدان. حال
ببینیم جهان بینی ایرانی بر حسب اوستا چیست. ایرانی های باستان باورهای خود را به
صورت داستان و اسطوره نقل میکردند و در حقیقت این داستان ها رابطه انسان ها را با
دنیای مقدس و ایزدان نقل میکرد. البته در اوستا این داستان ها به صورت فوقالعاده
کوتاه بازگو شده و دلیل آن هم این است که بیشتر ایرانیان این داستانها را به خوبی
میدانستند و در اوستا فقط به صورت کوتاه درباره آنها اشاراتی شده است. برای مثال
ما در یشت ۱۹ که زامیاد یشت(زم یشت، ایزد زمین) نام
دارد داستان کیخسرو و انتقام او را از سیاوش می خوانیم یا در یسنای ۳۲ داستان جمشید را می یابیم. طبق باور ایرانیان جهان چگونه آغاز شد؟
این اوستاست که درباره آغاز جهان، قهرمانان ، پادشاهان و کسانی که دنیا را به شکل
امروزی در آوردند سخن رفته است. در حقیقت این جهان محل نبردی بین نیروهای پلیدی
اهریمنی در برابر نیروهای اهورایی و خوبی است و این همت مردم و کمک به ایزدان است
که میتواند در پایان روز نیروهای نیکی را پیروزی بخشد. در این میان ایده ی منش یا پندار نقش بسیار مهمی ایفا می کند و در حقیقت این پندار است که می
تواند در مقابل اهریمن ایستادگی کند. امروز به فارسی پندارنیک بار بسیار مهمی دارد
اما این ایده ایست اوستایی که به اوستایی آنرا وُهومَنه یا بهمن میگفتند. حال
ببینیم که جهان چگونه آغاز شد
طبق اوستای باستانی و همچنین اوستای جدید مانند فروردین یشت، این فَرَوَشی ها بودند که همراه اهورامزدا در آغاز در جهان می زیستند. آنگاه اهرمن ناگهان به
جهان حمله کرد و جهان به حرکت افتاد. این دلیل آغاز جهان و حرکت ماه و ستاره و
آفتاب می باشد. در حقیقت این داستان بازگوی به وجود آمدن آشوب در میان نظم جهانی
است. در حقیقت روز و شب نمایانگر دوران نظم و آشوب در جهان می باشد پس نظم در جهان
ساخته و پرداخته اهورامزدا و پندار نیک میباشد و در سوی دیگر آشفتگی و آفرینش بد
کار اهریمن میباشد. پس ما در یک طرف طرفداران نظم و راستی را داریم و در طرف دیگر
طرفداران دروغ و بی نظمی. این اهورامزدا بود که در آغاز درباره آغاز جهان و پایان
جهان دانش داشت و همه چیز را منظم به وجود آورد، اما این اهرمن بود که همه چیز را
به آشوب کشید و دنیا را از هم گسیخت. در اوستای باستانی این دو نیروی متضاد به
صورت دو روح به معنی اوستای ماینیو پدیدار می شوند که یکی مینو یا ماینیوی زندگی
دهنده و دیگری مینوی سیاه و از بین برنده می باشد. در آغاز ایزدانی که در اولین
آفرینش نقش داشتند خود نیز در آفرینش نقشی ایفا کردند. نورها، باد و دیگر ایزدان
جزء این آفرینندگان بودند. همچنین زمان یعنی زروان بی اندازه بود و این اهورامزدا
بود که با برش زمان وقفه ای در زمان به وجود آورد و زمانِ به وجود آورنده و پاینده
را تقسیم کرد. اهورامزدا بود که جهان مینوی را ساخت و
این جهان مینوی برای انسان ها قابل درک نیست ولی این نور ایزدی است که میتواند در
آسمان و آبهای مقدس در آسمان رابطهای ما بین انسان و ایزدان برقرار کند.
در بین ایزدان، حیاتبخشان جاودان یا امشاسپندان (به زبان اوستایی) نقش مهمی ایفا می
کنند. خانه ی اهورا مزدا و امشاسپندان در مکانی است که به اوستایی به آن گارودامنا
یا مان آهنگ یا خانه موسیقی نامگذاری شده است و این خانه موسیقی در بهشت جای دارد.
دیگر خدایان و ایزدان بر روی کوهها مکان کردند. برای مثال ایزد سروش بر روی (کوهِ
هارایتی) و مهر بر روی (کوه هارا) سکنی دارند. در دومین دور آفرینش زمانی
که جهانیان به وجود آمدند این فَرَوَشی ها بودند که دوباره به کمک اهورامزدا
شتافتند و زمین را به وجود آوردند و در واقع در اینجا اهورامزدا به مانند یک نجار
(همانطور که اوستا آن را توصیف می کند) تَش یا توارش این دنیا را ساخت و قرار داد.
همچنین اهورامزدا است که این دنیا را نگاه داشته و در مقابل اهریمن از آن محافظت
می کند. در حقیقت این اهورامزدا است که در این جهان نظمی به وجود آورده و این نظم
از فکر اهورامزدا به وجود آمده. دور سوم آفرینش و دور سوم زندگی گیتی از طریق
نَفَس زندگی که به اوستایی به آن اوشْتانا میگویند به وجود آمده و همچنین از
استخوان است. این نفس زندگی و استخوان است که به انسان جان می دهند.
برای همین است که در اوستا به گیتی، دنیای آستُوُند یا استخوانی می
گویند. در اینجاست که اهریمن وارد جنگ و حمله به دنیای اهورامزدا میشود و این
فَرَوَشی ها هستند که دوباره به کمک اهورامزدا می آیند تا این جهان را حفظ کنند و
این محافظت از طریق منش نیک و آتش انجام می شود. اما در این موقع اهریمن کار خود
را کرده است و همانطور که گفته شد دنیا به حرکت در می آید.
ایرانیان باستان همچنین خدایان بسیاری را درکنار اهورامزدا و
امشاسپندان پرستش میکردند.
که جاودانان زندگی نام دارند. ایزدان دیگری به نام آریامن،
سروش، اَشی و هُم نقش ایفا می کنند. همچنین مهر، اشنو و به گفته خود اوستا
صدها و هزاران ایزد دیگر در این جهان نقش ایفا کرده و قابل پرستیدن می باشند.
بگذارید تعدادی از ایزدان ایران باستان را نام ببریم. مهمترین ایزد ایران باستان
اهورامزدا یا خدای دانا نام دارد در حقیقت معنی مزدا این است که کسی از طریق منش
خود دنیا را نظم می دهد. همچنین امشاسپندان یا جاودانان زندگی دهنده گروه بسیار
مهمی است که پرستش می شوند.
وهومنه: پندارنیک یا منش ایزدی است که در
آسمانها در حرکت است و به تمام جهان حکومت می کند.
اَشا و هِشتا: بهترین نظم، در اینجا ایده نظم جهانی بسیار مهم می
باشد و در حقیقت این اشا و هشتا است که در آسمان و فضا نظمی به وجود آورده است.
خِشاتْراواریا فرمانروایی حقانی: ایزدی است که علیه دشمنان و اهریمن
به پا خواسته تا بر روی زمین نظمی اهورایی به وجود آید.
اسپانتا آرمایتی: ایزد زمین یا منش صحیح
در اوستای باستانی ایزد آرمایتی با زمین مترادف شده است همچنین ایده
نماز (به اوستایی ناما) و همچنین سجده بر روی زمین با این ایزد مهم اوستایی رابطه
دارد.
هَوِرتات و اَمِرتات: نامیرایی و کمال این دو ایزد مهم است که
همراه اهورامزدا جهان را به وجود آورده و در مقابل اهریمن میجنگند.
داینا یا دین، آریامن یا ایرمن ایزدی است که برای صلح و شفا
از آن یاد میشود همچنین جالب است که برای جشن ازدواج نیز از آریامن صحبت می شود.
سروش ایزدی است که ارتباط مابین دو جهان را در دست دارد و شب ها
درطول زمین میگردد که با اهریمن و موجودات پلید بجنگد. همچنین به گفته اوستا سروش
دارای گرزی است که در مقابل گرز دیوخشم که خونی است ایستادگی می کند.
اَشی: ایزد جایزه یا هدیه است. این ایزد مونث است و بر روی ارابه ای
سوار شده که در حقیقت ارابه ران خدایان بهخصوص مهر می باشد. در اوستای جدید او به
صورت دختر اهورامزدا و اسپانتا آرمایتی نام برده شده و گاهی او را خواهر سروش و
مهر می شناسند.
هُم: یاهاما ایزد مهمی است که نوشابه ای است که در ایران و هند
باستان می نوشیدند. به گفته اوستا کسانی که این نوشابه را اول نوشیدند جمشید
فریدون گرشاسب و خود زرتشت بوده و آنهایی که برای اولین بار این گیاه را فشرده و
نوشابه هُم را درست کردند آبتین و دوتن دیگر می باشند.
آتُر یا آتش: ایزد بسیار مهم ایرانیان بود که برای قربانی و مراسم
مذهبی از آن یاد می شود.
آرداویوآ آناهید: آناهیتا ایزدی است مونث است که مسئول آبهای بهشتی
است. او همچنین بر روی کوه هوکاریا زندگی میکند و در دریای وُروکش می
ریزد. او مسئول باروری است و همچنین در اوستا لباس او را به صورت پوستینی تشبیه
کردند.
مهر: خدای عهد و پیمان؛ مهمترین ایزد هند و ایران می باشد که با دروغ
و بی نظمی جنگ می کند.
او نماینده حقیقت است و پشتیبان پیمان است که نظم جهانی را پشتیبانی
می کند و با دروغ می جنگد. در اوستا گفته شده که مهر هرگز نمی خوابد و با داشتن
چشم های بسیار و گوش های بسیار همیشه نظارهگر عهد و پیمان انسانها و ایزدان و
دیوان می باشد. مهر روز صبح قبل از طلوع خورشید بر روی ارابه اش به پیش میرود و
در مقابل دیوان ایستادگی میکند. او همچنین علیه یک دیو بسیار جالب اوستایی به نام بوشیانستا که دیوی مونث است و مسئول
تنبلی انسانهاست به جنگ میرود. مهر با ارابه از آفتاب به کوههای هارا می رود و
تمام سرزمین آریایی ها را حفاظت می کند و بعد آن به هفت کشور یا هفت اقلیم سفر
کرده و مواظب عهد و پیمان انسانها ایزدان و دیوان است.
تیشتَر: ایزدی است که علیه خشکسالی به پا می خیزد و به فرم جوانی ۱۵ ساله پدیدار میشود و گاهی به صورت اسبی سفید یا اسب سیاه خشکسالی
در آسمان ها می جنگد.
واید یا باد: بادیست که مابین فضای زمین و آسمان وجود دارد و این باد
است که روان را به آسمانها می رساند و آنجاست که روان باید از پُلی به نام پل صراط
بگذرد که یا به خاطر اعمال نیکش به بهشت یا به خاطر اعمال پلیدش به جهنم میرود.
همچنین در اوستا از ایزد بهرام یاد شده و چندین ایزد دیگر
مثل رَشنو ایزد راستی.
ایپام ناپات: ایزدی ست که به صورت آتش در آب وجود دارد و از آن نام
برده شده.
خُوارنه یا فَر: یک ایزد نیست اما چون آن در روستا نقش مهمی ایفا می
کند که به مانند ایزدی تشبیه شده.
در اوستا سه نوع فر وجود دارد:
فر آریایی ها: اهورامزدا انرا به وجود آورد. اسلحه ایست مقابل اهریمن.
فر کیانیان: جهان را به نظم وا میدارد.
و فری که قابل دسترسی نیست. در دریای وُروکِشا وجود دارد و افراد
پلیدی مثل افراسیاب نمی توانند به آن دست یابند.
در دنیای ایرانی هر پادشاه می بایستی فر داشته باشد چون بدون فر هرگز
قادر نیست که با حقانیت بر ایرانیان حکومت کند به همین دلیل است که افراسیاب که
از کشور توران می باشد سعی میکند که فر را تسخیر کرده و بر ایرانیان پیروز شود
اما به گفته اوستا هرچقدر افراسیاب قربانی می کند نمی تواند به آرزوی خودش برسد.
بنا بر باورهای ایرانیان قدیم همچنین در مقابل این ایزدان ارواح پلیدی وجود داشتند
که به جهان حمله می کردند و باعث آشوب می شدند. اهرمن همکارانی دارد که مهمترین
آنها دروغ نام دارد.
ایرانیان بر این باورند که روحی به نام دروغ وجود دارد که بر راستی و
نظم جهان حمله می کند و جهان را آشفته کرده. در واقع انسان و آدمیزاد پاک و خوب می باشد و اگر دروغ میگوید به خاطر
این است که روح پلید یا روح دروغ بر انسان وارد شده و باعث دروغگویی میشود. در
کنار دروغ، خشم، دیو بسیار پلیدی است که باعث عصبانیت و
آشفتگی جهان می باشد کلمهای که برای این گروه از پلیدان در اوستا از آن نام برده
شده دیوان می باشد دیوان به زبان سانسکریت دایوا ها و خدایان پلیدی اند که در میان
هند و ایرانیان وجود داشتند. برای هندوان دیوان به صورت خدایان خوب و برای ایرانیان
به صورت خدای پلید جلوه شدند. در میان این دیوان ایندرا ساروا و تعدادی دیو هستند
که در اوستا از آن ها یاد شده. در متون مقدس هندوان (ریگ ودا) این دیوان به صورت
خدایان بزرگی جلوه داده شدند. به گفته اوستا دیوان به خاطر افکار پلید و انتخاب به
سوی اهریمن کشیده شدند. همچنین ضحاک یا اژی دهاک همراه آنان می باشد.
حال نگاهی بیاندازیم به جغرافیای ایرانیان
ایرانیان باستان بر این باور بودند که جهان به مانند کرهای بزرگ وجود داشت که در
میان آن زمین و به دور ان دریای بزرگ وروکشا بود. زمین به هفت قاره یا هفت کشور تقسیم شده
بود و میان هر کشوری فاصلهای وجود داشت نام این هفت کشور از این قرارند:
وروبراشتی، وروجراشتی، ساواه، آرزا، بیدادافشو، فرادادافشو و خَوانیرَف=» کشور
مرکزی است که ایران و تمام خوبی ها در آن بوجود آمده. همچنین در خوانیرف است که
تاریخ ایران و تاریخ جهان به وقوع می پیوندد. در این داستانها که در اوستا شکل
گرفته آریایی ها و تورانی ها و سامانیان و دَوَسَینو ها و دیگر قبایل آریایی و غیر
آریایی در کنار هم وگاه در مقابل هم به پا می خیزند. طبق نظر بسیاری از محققان می
توان بعضی از این اقوام را در متون تاریخی پیدا کرد.
در مهریشت یا یشت دهم اطلاعاتی درباره سرزمین آریایی ها ایرانی ها در دست داریم.
جالب این است که سرزمین آریایی ها در مهریشت ما بین مرو و هرات و سُقد و خوارزم
جای دارد. بنابر باور ایرانیان باستان اولین افراد مهم و قربانیان ایران و جهان
از این قرار بودند: نخست اولین انسان که در اوستا گایا مارتان و به فارسی کیومرث یا
گیومرد نام دارد یعنی جان میرا همچنین از فریدون و جمشید کیانیان گرشاسب یاد شده
است
نخست: اطهورنسب یا هوشنگ که دوسوم تمام دیو هارا از بین بردند. بر اهرمن سوار شد و
برای ۴۰سال بر تمام جهان دیدن کرد.
براداتا،پیشداد: اولین کسانی که قانون را می آورند. قبل از همه بوجود آمده اند»»
اولین موجودات در اوستا.
جمشید: شخصیتی است هندو ایرانی. معنی»» کسی که می درخشد؛ اولین شاهی است که دوران
طلایی انسانیت را به بار می اورد و جزء جاودانگان می باشد.
همچنین در اوستا داستانی راجع به سیلی بزرگ و جمشید گفته شده که به گفته اوستا به
خاطر پادشاهی خوب اولین پادشاهان و جمشید زمین پر از جمعیت شده جمشید سعی در بزرگ
تر شدن زمین کرد و دو بار توانست زمین را بزرگ کند اما تعداد مردم بیشتر و بیشتر
شد و برای همین ایزدان برف و بوران را به وجود آوردند که تعداد زیادی از مردم آن
را از بین برد اما این جمشید بود که توانست غاری را بسازد و در آن هر جفت خوب و
نیکی را قرار دهد تا از سیل در امان بمانند. بنابر باور ایرانیان باستان همچنین موجود
پلیدی به نام ضحاک وجود دارد که اژدهاست. به گفته اوستا این اژدها دارای سه دهان سه
سر و شش چشم می باشد و اژدهایی است بسیار مهیب و بزرگ به گفته اوستا این فریدون
است که میتواند ضحاک را شکست دهد و به یاری اهورامزدا اورا مغلوب کند. اژدها کشی یکی از داستانهایی
است که ما زیاد در اوستا با آن روبرو می شویم علاوه بر فریدون پهلوانی دیگر به نام
گرشاسب نیز اژدهایی شاخدار را نیز شکست می دهد.
همچنین گروهی به نام کیانیان در روستا نقش مهمی را ایفا می کنند. ۸پادشاه کیانی در اوستا از آنان یاد شده کاواتا اوستان آرشان پی سی نا
و سیاوشان و ...
در یشت اوستا، افراسیاب، مرتباً به دنبال فر آریایی است و آشوب جهان میباشد و
کیانیان اند و کیخسرو که میتوانند افراسیاب را شکست دهند. بعد از کیخسرو گُشتاسب
رل مهمی در اوستا ایفا میکند. در این زمان است که زرتشت می تواند دین خود را
تبلیغ کند و این گشتاسب است که به او کمک میکند. درباره اینکه آیا کیانیان اقوامی
تاریخی بوده اند یا خیر صحبتهای بسیاری شده و محققین هم نظر نیستند. در اوایل قرن
۲۰ دانشمندی به نام کریستوف شنسن با
نوشتن کتابی درباره کیانیان سعی کرد که نشان دهد این افراد هویت تاریخی داشته و در
هزاره دوم قبل از میلاد میزیستند اما محققان دیگری مانند جورج میزل که کتابی راجع
به کیکاووس نوشته سعیکرده که نشان دهد که کیکاووس نهتنها در اوستا بلکه در ودا
های سانسکریت هندی نیز موجود است و باید این داستانی باشد که به گذشته دور برسد و
اسطورهای بیش نیست. برحسب باور مردم ایران باستان جامعه ایرانی ها به سه طبقه
تقسیم میشد: طبقه اول کاهنان بودند دوم جنگجویان و پس از آنان گلّه داران
کاهنان مسئول تشریفات مذهبی و قربانی می باشند در واقع کاهنان نقش مهمی را بین
ایزدیان و مردم به عهده داشتند و همین است که به آنان قدرت فراوان می بخشید. شاید
بتوان گفت در تاریخ ۳ هزار ساله ایران، کاهنان همچنان نقش خود را ایفا کرده و خود را به
قدرت نشاندند. طبقه دوم جنگجویان می باشند که مسئول دفاع از جامعه ایرانی هستند.
طبقه سوم گلّه داران بودند که مسئول تغذیه جامعه ایرانی بودند. اگر هر کدام از این
سه طبقه کار خود را منظم انجام میداد ایرانیان بر این باور بودند که دنیا به خوبی
میگذشت. ایرانیان باستان بر این باور بودند که زمان را می توان به شش قسمت تقسیم
کرد: ۱- هاماسپاتْمیا:زمان نوروز و ۵روز قبل نوروز و ۵روز بعد نوروز ؛ این زمانی بود که ایرانیان باور داشتند فروشیها و
ارواح مردگان به خانه بازگشته و خانه را تمیز کرده و لباس تازه پوشیده و برای آنان
سفره میچیدند.
۲- مَدیوزَرمایا (زمان شیر دادن)
۳- مایْدیوشِما (فصل تابستان)
۴- پایْتیش هَیَهیا (وقت درو)
۵- آیاتریما (فصل جفت گیری)
۶- مادریاسادرا (وسط سال)
دلیل این که باورها و دید ایرانیان باستان ذکر شد برای این است که فهمیدن رفتار
ایرانیان و جنگ ها و روابطشان با همسایگان نیاز به شناخت جهان بینی آنها دارد که
به طور تقریبا کاملی شرح داده شد.
تهیه و تنظیم: زهره عارفی خرّمی